»» انتظار فرج از نیمه خرداد کشم+ سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم
عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من
جور مجنون ببرم تیشه فرهاد کشم
مردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سری است که باید بر استاد کشم
سالها میگذرد، حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
امام خمینی (س)
در میان چشــمهایش بینهایت راز داشت
در بهار خنـــــدهاش گلبـــرگهای ناز داشت
سید خوشروی ما در مشــکی عمامهاش
وعدهی یک صبـحگاه روشــن و دلباز داشت
صبر او صبر عجیبی بود؛ روزی گفته بود...
این حقیقت را که در گهــوارهها سرباز داشت
او مسیح خاک ایران بود، یادش ســــبز باد
رفـت و پایان نگاهش... باز هـــم آغاز داشت
وحیده افضلی
عطوفت امام خمینی
آن مردی که چهره باصلابتش، دشمنانِ ملت ایران را میترساند و به خود میلرزاند، آن سدّ مستحکم و کوه استوار، وقتی که مسائل عاطفی و انسانی پیش میآمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود.
من این قضیه را نقل کردهام که یک وقت در یکی از سفرهای من، خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر کشته شدن او را برایم آوردهاند.
من پسرم کشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت.
من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم؛ دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت،
مثل درخت تناوری که ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرورفت.
مثل کسی که دلش بشکند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشک شد...
بیاناتی از مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه 1378/3/14
***********************************
ای همـــدم یاران خــداجوی جماران
ای کعبه دل بیت تو در کـــوی جماران
ای گرد عزایت به سر و روی جماران
با یاد تو چشم همگان سوی جماران
فشار جمعیت، حتی جوانها را اذیت میکرد. از نظر امنیتی وضعیت سختی بود. راهی برای خروج امام از بهشت زهرا نبود. با آمبولانس رفتیم وسط جمعیت.
به سختی توانستیم امام را سوار کنیم. در تمام مدت دستانش در دستم بود. نبضش کاملاً منظم بود و محکم. این یعنی سلامتی کامل و آرامش کاملتر...
و چند سال بعد...
فشار جمعیت حتی جوانها را اذیت میکرد. از نظر امنیتی وضعیت سختی بود. راهی برای ورود امام به بهشت زهرا نبود.
با هلیکوپتر رفتیم وسط جمعیت. به سختی توانستیم امام را سوار کنیم.
دستانش در دست کسی نبود که نبضش را بگیرد، اما جایی نوشته بود: با دلی آرام و قلبی مطمئن...
سالروز رحلت معمار انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) را به تمامی آزادگان جهان تسلیت عرض مینماییم .