سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی بهتر؛برازنده هرایرانی

نظر

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

  

الهی !

از من اهی و از تو نگاهی

الهی!

 


حاج محمود کریمی

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 حرف من حرف دلای بی کسه .. (مدح) - سال 87 (جدید)   785 00:05:55
2 رو شونمه همه دار و ندارم - سال 87 (جدید) 957 0:07:13
3 شب بود و شور بود و سلام فرشته ها (مدح) - سال 87 (جدید)   1,343 0:10:09
4 نقاره میزنند .. (مدح) - سال 87 (جدید)   1,173 0:08:51
5 اومده امیر دلها، شد شب جنون لیلا(قسمت 1) - سال 87 (جدید) 1,694 0:12:48
6 اومده امیر دلها، شد شب جنون لیلا(قسمت 2) - سال 87 (جدید) 1,687 0:12:45
7 ببین بلبل داره می خونه   995 0:05:37
8 فلک امشب خاک می بوسه   2,255 0:12:47
9 تویی که صاحب ...(مدح)   1,299 0:07:21
10 خدا نه اینکه مرا...(مدح)   1,120 0:06:20


2. حاج محمد رضا طاهری

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 ما همه محتاج تو و تو سفره داری آقا جون-سال 87 (جدید)   219 0:00:54
2 برو زیارت نامه بردار دلتو به این خونه بسپار-سال 87 (جدید) 1,900 0:08:05
3 بیا بارون و خبر کن تا از آسمون بباره-سال 87 (جدید)   3,997 0:09:44
4 اگه یه گوشه چشمی هم به من کنی-سال 86 (جدید) 5,140 00:03:39
5 شب بیقراریه، همه جا بهاریه-سال 86 (جدید) 1,924 00:08:11

 

برای دانلود کردن مدیحه ها، روی آیکون  کلیک راست نموده
و  گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

 

 

 

اگر من بخواهم شرمسارم  و اگر نخواهم گرفتار

الهی!

عقل گوید " الحذر الحذر" عشق گوید " العجل  العجل " آن گوید دور باش و این گوید زود باش

الهی!

سالیانی می پنداشتم که ما حافظ دین توایم" استغفرک اللّهم !"

فهمیدم که دین تو حافظ ماست " احمدک الّلهم !"

الهی !

ما همه بیچاره ایم  و تنها تو چاره ای و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای

الهی!

وای بر من که دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم !

الهی!

شکرت که کورِ بینا و کرِ شنوا و گنگ گویایم .

الهی چگونه ما را مراقب نباشد ،که تو رقیبی و چگونه ما را محاسبت نبوَد که تو حسیبی.

الهی!

سر در راه سَرِدار دادن آسان است و دل به دست دلدار دادن دشوار که آن  جهان اصغر است این جهاد اکبر.

الهی !از کجا باز یابم من ،آن روز که تو مرا بودی و من نبودم؟

تا باز بدان روز نرسم، میان آتش و دود !

اگر به دو گیتی آن دو روز یابم،پر سودم!

ور بودِخود را یابم پر سودم !

ای داننده هر چیز و سازنده هر کار و دارنده هر کس!

نه کس را با تو انبازی و نه کس را از تو بی نیازی.

کار به حکمت می اندازی و لطف می سازی ، نه بیداد است و نه بازی !

                                                                                        التماس دعا

 

 


نظر

نام: فاطمه بنت محمد.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: دخترم از این جهت «فاطمه» نامیده شده که خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهایی بخشیده است.

کنیه: ام‏ابیها وام‏النّبی (ص).

القاب: صدیقه، مبارکه، طاهره، راضیه، مرضیه، زکیّه، محدّثه و بتول.

مشهورترین لقب آن حضرت «زهرا» است.

منصب: معصوم سوم و یکی از پنج بانوی قدسی. همچنین آن حضرت، دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم نیز هست.

تاریخ ولادت: بیستم جمادی الآخره سال پنجم بعثت.

برخی سال تولد آن حضرت را، دوم بعثت و برخی دیگر پنج سال قبل از بعثت پیامبر (ص)، سالی که قریش، کعبه را تجدید بنا کرد، می‏دانند. آن حضرت، آخرین دختر پیامبر اکرم (ص) و محبوب‏ترین آنان نزد رسول خدا (ص) بود.

محل تولد: مکه معظّمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودی کنونی).

نسب پدری: رسول خدا محمد مصطفی (ص) بن عبدالله بن عبد المطلب(ع).

 مادر: خدیجه بنت خویلد. این بانوی مکرّمه که ام‏المؤمنین و جدّه ائمه‏معصومین (ع) است، نخستین همسر و یاور پیامبر اکرم (ص) بود که با جان و مال خویش در خدمت آن حضرت بوده و نهال اسلام را آبیاری و بارور کرد. به همین دلیل خداوند متعال وی را در ردیف زنان مقدس و عرشی قرار داده است. پیامبر اکرم(ص) درباره شخصیت خدیجه و خدماتش فرمود:

وَاللّهِ ما أبدَلَنی اللّهُ خَیْراً مِنْها، امَنَتْ بی حینَ کَفَرَ النّاسُ وَ صَدَقَتْنی اِذْ کَذَبَنی النّاسُ وَ واسَتْنی بِمالِها اِذ حَرَمنی النّاسُ وَرَزَقَنی مِنْهاَ اللّهُ الْوَلَدَ دُونَ غَیْرِها مِنَ النِّساءِ.

سوگند به خدا بهتر از او را خداوند برای من جایگزین نکرده است. او به من ایمان آورده بود در حالی که مردم کفر ورزیده بودند؛ و مرا تصدیق کرده، در حالی که مردم تکذیبم کرده بودند؛ و با اموالش با من مواسات کرده، در حالی که مردم محرومم کرده بودند؛ و خداوند از او به من فرزندانی روزی کرد و از سایر زنان چنین موهبتی نصیبم نشد.

مدت همسری با امام علی(ع): از سال دوم هجری در سن نه سالگی تا سال یازدهم، به مدت نه سال.

تاریخ و علت شهادت: سوم جمادی الآخر سال 11 هجری، 95 روز پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به خاطر تألمات و رنج‏هایی که پس از وفات رسول خدا(ص) و غصب خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) متحمل شده بود و پس از چهل (یا45) روز بیماری به شهادت رسید.

محل دفن: نامعلوم است. ممکن است مزار آن حضرت، در قبرستان بقیع یا در روضه پیامبر اکرم (ص) یا در منزل آن حضرت (ص) و یا در مکان دیگری باشد که بنا به وصیت آن حضرت، محل دفن ایشان از چشم دیگران پنهان مانده است.

همسرارجمند: امیرالمؤمنین، امام علی‏بن ابی طالب(ع).

فرزندان: 1/ امام حسن مجتبی (ع). 2/ امام حسین (ع). 3/ زینب کبری (س). 4/ ام‏کلثوم (س).

همچنین حضرت فاطمه (س) فرزندی را حامله بود که پیامبر اکرم (ص) وی را «محسن» نامیده بود و پس از رحلت رسول خدا (ص) بر اثر فشارهای روحی و قرارگرفتن حضرت فاطمه (س) بین در و دیوار خانه، توسط مهاجمان، سقط شد.

اصحاب و یاران: 1/ ام ‏هانی بنت أبی طالب. 2/ أمامه بنت ابی العاص. 3/ أسماء بنت عمیس. 4/ ام ‏سلمه. 5/ ام ‏ایمن. 6/ فضّه. 7/ سلمی بنت عمیس (همسر حمزه سیّدالشهداء) و …

زمامداران معاصر: 1/ پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) (11-1ق.). 2/ ابوبکربن ابی قحافه (13-11ق.).

به خاطر مقام معنوی و عرفانی حضرت فاطمه زهرا (س) پدرش، حضرت محمد (ص) او را بسیار گرامی می‏داشت و بر همگان برتری می‏داد. در این ‏باره، روایات فراوانی است که به نقل چند روایت از آن ها بسنده می‏کنیم:

1/ قالَ رسول اللّه (ص): یا فاطِمَة! ألاتَرْضِینَ أن تَکُونی سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ وَسَیِّدَةُ نِساءِ هذِهِ الاُمّةِ وَ سیِّدَةُ نِساءِ الْمُؤمِنینَ.

ای فاطمه! آیا خوشحال نیستی از این‏که سیّده بانوان دو جهان (دنیا و آخرت) و سیده زنان این امت (اسلام) و سیّده بانوان مؤمنان هستی؟

2/ خَرَجَ النَّبِیُ (ص) وَهُوَ آخِذُ بَیَدِ فاطِمةَ، فَقالَ: مَنْ عَرَفَ هذِهِ فَقَدْ عَرَفَها وَمْنَ لَمْ یَعْرِفْها فَهِیَ فاطِمَةُ بِنْتَ محُمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةُ مِنّی، وَ هِیَ قَلْبی، وَ رُوحی اَلّتی بَیْنَ جَنْبی، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَد آذی اللّه تَعالی‏.

پیامبر اکرم (ص) در حالی که دست فاطمه را گرفته بود، از منزل بیرون آمد و فرمود: هر کسی این شخص را می‏شناسد، که می‏شناسد، و هر کسی او را نمی‏شناسد، بداند که او فاطمه، دختر محمد مصطفی (ص) است. او نوردیده من، قلب من و روح من در کالبد من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است، و هر کس مرا آزار دهد، خدای سبحان را آزرده است.

3/ قال رَسُولُ اللّهِ (ص): یا فاطِمَة! اَنَ‏اللّه عزَّوَجَلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضی لِرَضاکَ.

ای فاطمه! خدای عزّوجلّ با خشم تو به خشم خواهد آمدو با رضایت تو راضی خواهد شد.

بدین گونه، پیامبر اکرم(ص) فضیلت و برتری فاطمه زهرا (س) را بر اطرافیان و مسلمانان عصر خویش اعلام نمود؛ اما پس از رحلت پیامبر گرامی (ص) و در عصر خلیفه اوّل (ابی بکربن ابی قحافه) فاطمه زهرا (س) در حالی که در فراق پدرش شدیداً اندوهگین بود، مورد بی‏مهری و حتی اسائه ادب متولیان امور قرار گرفت. آنان هم از جهت سیاسی، هم از جهت اقتصادی و هم از جهت عاطفی صدمات شکننده‏ای بر آن حضرت روا داشتند، به گونه ‏ای که این الگوی بانوان عالم پس از رحلت پدرش بیش از 95 یا 75 روز زنده نماند و از این مدت نیز حدود 45 روز را در بستر بیماری به سر برد.

داستان ذیل که از منابع اهل سنّت نقل شده است، نشان دهنده حرمان و آزارهایی است که فاطمه زهرا (س) از سوی زمامداران عصر خویش دیده و نیز نشانی است از عدم رضایت آن حضرت از آنان.

اِنَّ فاطِمَةَ تَمسَّکَتْ بِحَقِّها بِالْکامِل، وَ عَلِمَتْ بِالْمُناقِشاتِ الَّتی دارَتْ بَیْنَ زَوجِها وَ الصّدیق وَ عُمَرِ، فَاعْتَکَفَتْ فی مَنْزِلِها وَ امْتَنَعَتْ عَنْ مُقابِلَةِ الصِدّیق، اِلی‏ أنَ قالَ عُمَر لاَبی بَکر: اِنْطَلِقْ بنا اِلی‏ فاطِمَة فَإنّا قَدْ اَغْضَبْناها وَ اسْتَأذَنا عَلی فاطِمَة فَلَمْ تَأذَنْ لَهُما. فَأِتیا عَلِیّاً فَکَلَّماهُ….

فاطمه (س) خواهان تمام حقش بود و از مناقشاتی که بین همسرش، علی(ع) (درباره خلافت) و ابوبکر و عمر جریان داشت،با خبر بود. آن حضرت، معتکف خانه خویش شده و از روبه‏رو شدن با خلیفه امتناع می‏ورزید تا این‏که روزی عمر به ابی بکر گفت: بامن بیا تا نزد فاطمه (س) برویم؛ چه این‏که ما او را به خشم آورده‏ایم. به درِ خانه فاطمه (س) آمدند و از او تفاضای ملاقات نمودند. آن حضرت به آنها اجازه ملاقات نداد. آنان نزد علی (ع) آمدند و با او سخن گفتند (و از وی درخواست ملاقات با فاطمه (س) را نمودند). با وساطت علی (ع) آنان اجازه ملاقات یافته و بر حضرت فاطمه(س) وارد شدند و روبه‏روی آن حضرت نشستند. حضرت فاطمه (س) چهره از آنها به سوی دیوار برگرداند. آنان به فاطمه (س) سلام گفتند. فاطمه (س) با صدای ضعیفی جواب سلام داد.

ابوبکر آغاز سخن کرد و گفت: ای دخت رسول خدا! سوگند به خدا، برای من قرابت پیامبراکرم (ص) دوست داشتنی‏تر است از قرابت با خود من، و تو نزد من، محبوب‏تر از دخترم، عایشه هستی. سوگند به خدا دوست داشتم روزی را که پدرت رسول خدا (ص) وفات یافت، من هم مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم.

آیا تو گمان داری که من تو را بشناسم و فضل و شرفت را بدانم، در عین حال از حقت و از میراث پدرت رسول خدا(ص) تو را باز دارم؟ آیا تو از پدرت، پیامبر اکرم (ص) نشنیدی که فرموده بود: «آنچه از ما به جای مانده است، ارث برده نمی‏شود. آنها صدقه است؟»

در این هنگام، فاطمه (س) گفت: آیا می‏خواهید حدیثی را از رسول خدا(ص) برای شما روایت کنم تا شما آن را بدانید و به آن عمل نمایید؟ آنها گفتند: بلی، می‏خواهیم بشنویم.

فاطمه (س) گفت: آیا از پیامبر اکرم (ص) نشنیده بودید که فرمود: «رضایت فاطمه، رضایت من است و خشم فاطمه، خشم من است. پس هر کس که فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کسی فاطمه را خشنود کند، مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

آن دو گفتند: بلی این حدیث را از پیامبر (ص) شنیده بودیم.

فاطمه (س) گفت: پس من خدا و فرشتگانش را گواه می‏گیرم که شما مرا به خشم آوردید و خشنودی مرا فراهم نکردید. هر آینه من در حالی پیامبراکرم (ص) را دیدار می‏کنم که از شما در نزد او شکوه‏مندم.

ابوبکر گفت:ای فاطمه! من از خشم پدرت و از خشم تو به خدا پناه می‏برم.

در این هنگام ابوبکر به شدت گریست. او به قدری گریه کرد که نزدیک بود جان به لب شود.

باز فاطمه (س) به آنها گفت: به خدا سوگند در هر نمازی که بر پای دارم، شما را نفرین می‏کنم.

آنان از نزد فاطمه (س) بیرون رفتند. ابوبکر در حالی که مردم، اطرافش را گرفته بودند و او گریه می‏کرد، گفت: هر یک از شما با محرم خویش شب را به صبح می‏رسانید و به خانواده خود شادمان هستید، مرا ترک کردید. من در شادی شما نیستم. مرا به بیعت شما نیازی نیست، بیعت مرا پس گیرید و….

آری، این چنین بود وضعیت حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و متولیان امور. آنان در خصوص سفارش قرآن نسبت به اقربا و اهل بیت پیامبر(ص) (قُلْ لا اَسْئَلُکُم عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی القُربی‏) این گونه عمل کرده و مزد رسالت را دادند!


نظر

 

هوش و ذکاوت:

 

صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوی بزرگوار چنین می نویسد:
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوی بزرگوار همین بس که خطبه طولانی و بلندی را که حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانی در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و می گوید: حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیهالسّلام..»
دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دختری خردسال (یعنی هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوی معارف اسلامی و فسلفه احکام و مطالب زیادی است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکی از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.

 

 

فصاحت و بلاغت: 
 

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایی که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوی بزرگوار می باشد. همان بانویی که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنی: «ای عمّه! شما الحمد للّه بانوی دانشمندی هستید که تعلیم ندیده، و بانوی فهمیده ای هستی که بشری تو را تفهیم ننموده است».
در اینجا مروری کوتاه به قسمتی از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکی از بزرگترین حرکتهای آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنی امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:
«به خدا قسم ای یزید، هر چه کردی بازگشت آن به سوی خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت خود ندریدی.
ای یزید! در آن روزی که خداوند بدنهای پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهی شد، امّا می دانی در چه حالی؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده ای. آری ای یزید! از این پیروزی ظاهری که به دست آورده ای، غرق شادی مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده ای، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانی را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی می خورند). آل عمران: 169
و ای یزید! برای تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودی کسی که این مقام را برای تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنی معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدی برای خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختی و ضعف و زبونی شامل چه افرادی خواهد شد.
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.
صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.
او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.

 

زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.
ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

کرامات:

 

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، افرادی هستند که در نزد خداوند متعال دارای رتبه و منزلت رفیع و والایی می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتی در موارد زیادی مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته های خویش نائل گردیده اند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویی بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت برای حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیاری از آن بانوی گرامی نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجی یکی از علمای اهل تسنّن در نورالابصار مینویسد:
«شیخ عبدالرحمن اجهوری مقری در کتابش مشارق الانوار می گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلی بسیار سختی شدم و به روضه (قبر مطهر و نورانی) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیده ای در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:


 

آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء


 

و خدا به برکت آن بانوی گرامی مشکل مرا حل کرد. 
وفات آن حضرت:
حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجری قمری در ضمن سفری که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوی بزرگوار در همانجا دفن گردید.
مزار ملکوتی آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام می باشد.


 

به امید زیارت مرقد آن بزرگوار و در جوارش زیارت مرقد سه ساله امام حسین (ع)


نظر

امام باقر علیه السلام فرمود: من و گروهی از مردم در حضور پدرم امام سجاد علیه السلام نشسته بودیم که ناگهان آهویی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد.

حاضران به پدرم گفتند: چه می‏گوید؟

پدرم فرمود: می‏گوید: بچه‏ام را فلانی صید کرده، از روز گذشته تا حال شیرنخورده، خواهش می‏کنم آن را از او گرفته نزد من بیاور تا به او شیر بدهم.

امام سجاد علیه السلام شخصی را نزد صیاد فرستاد و به او پیام داد آن بچه آهو را بیاور. وقتی آورد، آهوی مادر تا بچه‏اش را دید، چند بار دست‏هایش را به زمین کوبید و آه جانکاه و غم‏انگیزی کشید و بچه‏اش را شیر داد.

سپس امام سجاد علیه السلام از صیاد خواهش کرد که بچه آهو را آزاد کند، صیاد قبول کرد. امام بچه آهو  را از او گرفت و به مادرش بخشید، آهو با همهمه خود سخنی گفت و همراه بچه‏اش به سوی صحرا روان شد.

حاضران به امام سجاد علیه السلام گفتند: آهو چه گفت؟ امام فرمود:

«برای شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید». 
* * * * *
امام سجاد علیه السلام در بستر شهادت به فرزندش امام باقر علیه السلام فرمود: «پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه خدا رفته‏ام و در تمام عمر، حتی یک تازیانه به او نزده‏ام!»

و در مورد علت این کار فرمود:

«قصاص در روز قیامت‏به قدری دامن‏گیر مجرمان می‏شود که من از ترس آن حتی به شترم تازیانه نزده‏ام.»

هنگامی که حضرت از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، آن شتر گردنش را روی قبر امام علیه السلام نهاد و ناله‏های سوزناک سرداد. امام باقر علیه السلام تا دو مرتبه آن شتر را برگرداند اما طولی نکشید که بازگشت و در خاک غلطید و از دیدگان اشک ریخت و تا سه روز در آن حالت‏باقی ماند.

امام باقر علیه السلام وقتی این حالت عجیب آن حیوان را ملاحظه نمود، فرمود: شتر را رها کنید که در حال وداع است.

مدتی نگذشت که آن شتر در کنار قبر مطهر امام سجاد علیه السلام جان سپرد.»


نظر

سلام خدا و درود فرشتگان بر تو ای سید زنان بهشت، ای فاطمه جان! سلام بر تو که نامت کلید هر قفلی است و اسمت رمز هر فتحی!
ای راز آفرینش! به خدا سوگند! قفل گنج عظیم «کنت کنزا مخفیا» به نام نامی تو باز شد، و صلای «لولاک لما خلقت الافلاک» برای تو طنین انداز!
ای محبوبه خدا! اگر تو نبودی خدا بهانه ای برای خلقت نداشت و اگر خدا تو را نمی آفرید در غربت می ماند! خدا به شوق تو آفرید و با عشق تو تجلی کرد!
آری، اگر تو نبودی
آهنگ کاروان هستی، به گوش نمی رسید و قافله وجود، به راه نمی افتاد!
اگر تو نبودی؛ بهار سبز نمی شد، تابستان نمی رسید، پاییز زرد و زمستان پیر نمی گشت!
و اگر تو نمی آمدی؛
غنچه های نشکفته، داغ پژمردگی می دیدند و پرندگان نغمه شادی نمی زدند، دخترکان معصوم، در بهار، مظلومانه می مردند و در سردی آغوش خاک می آرمیدند.
اگر تو نبودی؛
زمزمه جویباران شنیده نمی شد، بادها مرثیه نمی خواندند، درختان نمی روییدند. گیاهان نمی موییدند، مهر نمی تابید، دریا نمی خروشید، آسمان نمی غرید، باران نمی بارید، گل نمی جوشید و بلبل نمی نالید!
اشک شفق سرخ، دل سیاه و سینه صبح سپید، نمی شد.
ای لیلی مجنون وجود!
خاک وجود ما، با شبنم عشق تو گل شد و درخت آفرینش به شوق تو گل کرد!
اگر تو نبودی!
آدم، دم نمی زد، نوح نوحه نمی کرد، ابراهیم در آتش می سوخت، موسی، در نیل غرق و یوسف در چاه گم می شد، گل مریم نمی شکفت، نسیم مسیح نمی وزید و بوی گل محمدی(ص) آفاق و انفاس عالم را در نمی وردید!
اگر تو نبودی؛
علی(ع) را همسر و محمد(ص) را مادری نبود! اگر تو نبودی، حسن(ع) و حسین(ع) «سید شباب اهل الجنه» نبودند!
اگر تو نبودی، هیچ ستاره ای در آسمان ولایت نمی درخشید و هرگز کوکبی در ظلمت خاک سوسو نمی زد!
اگر تو نبودی، تربت کربلا شفا نمی داد و عطر خون خدا جهان را آکنده نمی ساخت!
لاله ای نمی رویید، زنبور عسلی، شهد گل های شهادت را، نمی چشید!
و نوای نی نوا، تا همیشه روزگار، در گوش تاریخ طنین انداز نبود!
اگر تو نبودی؛
حسن(ع) را صبر و وقار، حسین(ع) را، شور وقرار، سجاد(ع) را، صحیفه راز، باقر(ع) را، علم و حلم، صادق(ع) را، صداقت گفتار، کاظم(ع) را کظم غیظ، نبود!
رضا(ع) راضی به رضا نبود و هرگز آهویی ضمانت نمی شد!
ابرجود و کرم جواد(ع) نمی بارید و کوکب فضل و هدایت هادی(ع) نمی درخشید!
و اگر از بیم و هیمنه تو نبود، هیچ سپاهی برگرد عسگری (ع) حلقه نمی زد!
باری، اگر تو نبودی؛ مهدی هم نبود، و اگر مهدی نبود، چه بود؟!
اگر مهدی نبود، مهد عالم، نمی جنبید، کودک روح نمی بالید و دیده یعقوب انتظار، در التهاب دیدار حسن بهار، می سوخت!
اگر او نبود؛ شیرازه خلقت از هم گسیخته می شد، نبض زمان نمی تپید، زمین اهلش را می بلعید، روح انسانیت می مرد و هیچ گاه وعده خدا تحقق نمی یافت!
ای ساقی الست؛
اگر تو نبودی؛ باده در خم خمین، جوش نمی زد نفخه روح ا... در آستین مریم دنیا نمی وزید و گل خوش بوی محمدی(ص) در یخبندان زمین و قطبی بودن شب، تاریخ در 22 بهمن 57، در لاله زار ایران، نمی شکفت!
اگر تو نبودی؛ این همه لاله های سرخ در دشت کربلای ما سر نمی زد، این همه گل در گلستان جهان شکفته نمی شد و این همه سرو، در بوستان زمان قد برنمی افراشت!

زهراجان! در شب های آتش و خاک و خون، کلید ذکر تو بود که قفل دل هایمان را باز نمود و اسم اعظم تو بود که دژهای مستحکم دشمن را شکست و دروازه های فتح و پیروزی را یکی پس از دیگری برویمان گشود!
ای دریای اندوه!
ابرها، گریان از شب غربت مولایت، دل ها خون از غم مجتبایت، آب ها تشنه لب های حسینت و کوههای مبهوت پایداری زینب تو، هستند!
ای قافله دار اشک و اندوه!
آه! که هنوز، از پس خاکستر این همه سال شرار سوز تو از بیت الاحزان تا بلندای عرش زبانه می کشد!
هنوز، طنین دادخواهی تو، از مسجد و محراب پیامبر(ص) به گوش می رسد!
هنوز، صدای استغاثه تو از کوچه های مدینه، بلند است!
هنوز، دل شیعیانت، در التهاب داغ تو، داغدار است
هنوز، آل تو در رثایت دستار سیاه به سر می پیچند!
و ما هنوز هم، تقاص محبت تو را پس می دهیم و آواره عشق تو، هستیم!
و هنوز، هرصبح و شام، در راه تو لاله می کاریم!
و مسیر عشق تو را، با آب دیده می شوییم و با جاروی مژگان، می روبیم!
درسحرگاه هر آدینه چشم به راه سپیده می باشیم، تا میوه دلت، آن تک سوار سبز مهدی دین پناه(عج)، از راه رسد و برق ذوالفقارش سینه سیاه شب را بشکافد و زمین را به نور پروردگارش، روشن سازد.
او بیاید و داد دلت را، از خصم بستاند و انتقام همه لاله های پرپرت را، از بادهای خزانی بگیرد.
آن روز حاصل اشک های تو به ثمر می رسد و درخت اسلام به بار می نشیند. او زخم های تو را التیام خواهد داد و مروارید اشک را، از گلبرگ گونه هایت خواهد سترد.
اشک هایی را که برای مظلومیت دین خدا ریختی و گریه هایی که برای غربت مولا، کردی. چرا که، آن چه دیگران در آئینه نمی دیدند در خشت خام می دیدی!
تو می دانستی وقتی که درب خانه ات را آتش زدند، به خیمه گاه حسینت آتش خواهند زد، و چون پهلویت را شکستند و محسنت را سقط کردند، از همانجا حسینت را زیر سم اسبان لگدکوب نمودند.
وقتی که ریسمان سیاهی به گردن علی(ع) انداختند و ناجوانمردانه او را، کشان کشان برای بیعت، به سوی مسجد بردند، از همان وقت سجاد بیمار و داغدار تو را، بی رحمانه با غل و زنجیر، بر شتر بی جهاز، بستند!
آری، ای قافله دار اشک و فریاد! ما می دانیم و خدایت بهتر نیز، که گریه های تو، برای غم دنیا و حب مافیها نبود و این را همه می دانند:
«آنکه رست از فلک فدک چه کند!؟»
ای پاره دل رسول خدا(ص)!
گریه های تو در آن روز، نشان اعتراض و گواه تنفر تو، نسبت به غاصبان حق علی(ع) بود!
گریه های تو، برای غربت مولایت بود!
گریه های تو، برای تنهایی، تنهاترین سردار حسن مجتبایت(ع) بود!
گریه های تو، برای مظلومیت سیدالشهداء حسین سرجدایت (ع) بود!
گریه های تو، برای جوانمردی علمدار عشق عباس با وفایت(ع) بود!
گریه های تو، برای مصائب زینت کبری (س) بود، گریه های تو برای دل داغدار و تن تب دار امام سجاد (ع) بود!
گریه های تو، برای تشنه کامی فرزندت علی اکبر بود، آن شبیه ترین فرد رسول خدا(ص)! گریه های تو، برای غنچه پرپر شده ات علی اصغر بود. سرباز شش ماهه عاشورا. گریه های تو، برای معصومیت و مظلومیت دختر سه ساله ات رقیه، دق کرده کربلا. بود!
هریک از سخنان تو در خلوت و جلوت اخطاری بود که به آن توجه نکردند و نصایحی بود که نپذیرفتند تو بارها گفتی:
«به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند و علی را درکاری که پیغمبر به عهده او نهاد می گذاردند. آسان آسان آنان را به راه راست می برد و حق هر یک را بدو می سپرد، چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آن چه کشته است بچیند تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان، در پناه صولت او، دلیر می گشتند، اگر چنین می کردند خدا درهای رحمت را از زمین و آسمان به روی آنان می گشود، اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آن چه کردند، آنان را عذاب خواهد فرمود.
آری:
زهرا جان!«دل ها در مصیبت شما خونست و آن چه بر شما رفت از طاقت شنیدن بیرون» به راستی، اگر هم رسول خدا (ص) مردم را به ظلم و ستم در حق شما سفارش می کرد، نمی توانستند بیش از این نسبت به شما ستم نمایند.
پس برایت بمیرم که مصیبت شما، بس گران است و اندوهتان بیکران که خود گفتی:
«صبت علی مصائب لوانها
صبت علی الایام صرن لیالیا»
«دراین بلا به جای من از روزگار بود
روز سپید او، شب تاریک می نمود


ای باغ پراز شکوفه درد! و ای دشت پر از بنفشه زرد! خدا ما را در مصیبتت صبور کناد!
ما چگونه صبر کنیم بر مصائب تو، وقتی که علی (ع) آن کوهسار حلم پس از تدفینت بر مزارت نوحه می کند وچنین می موید:
«... ای پیغمبر خدا! پس از او آسمان و زمین زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی بگشاید.
چشمانم بی خواب و دلم از سوز غم کباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند!
مرگ زهرا ضربتی بود که دلم را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود، جمع ما را به پریشانی کشانید!
شکایت خود را به خدا می برم و دخترت را به تو می سپارم او خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه سمت ها کردند. آن چه خواهی از او بجوی، و هر چه خواهی بدو بگوی، تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید! و خدا که بهترین داور است میان او و ستمکاران داوری نماید.»
عزیزم زهرا جان!
سلامی که به تو می دهم بدرود است.نه از ملامت! و از روی شوق است نه کسالت!
اگر می روم نه ملول و خسته جانم و اگر می مانم نه به وعده خدا بدگمانم و چون شکیبایان را وعده داده است، در انتظار پاداش او می مانم، که هر چه هست، از اوست و شکیبایی نیکوست، اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود. برای همیشه درکنار قبرت می ماندم و در این مصیبت عظمی! چون فرزند مرده، جوی اشک، از دیدگانم جاری می کردم.
ای رسول خدا!
خدا گواهست که دخترت پنهانی به خاک می رود.
هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته و نام تو از زبان ها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند. «پهلوی او را شکستند». درد دل را با تو درمیان می گذارم و دل را به یاد تو خوش می دارم. درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه (س)!»
پروردگارا! درود فرست بر او، درودی که مقامش را نزد تو بیفزاید، و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد، خدایا! از ما تحیت و سلام بر روح آن بزرگوار و پدر و مادر و شوهر و فرزندان برسان و به واسطه دوستی و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو آمرزنده و کریم مهربانی!

 

 


نظر
دوستای مهربونم برای سلامتی آقا امام زمان (عج) سه تا صلوات هدیه کنید ...

 یکی هست که همیشه دوست داره ....

یکی که همیشه واست دعای خیرمیکنه ....

یکی که واست اشک می ریزه ....

 

تورو خدا دلش و نشکنیم ....

 


نظر

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

 

 

              همسایه ها بخوابید ...

         راحتر از همیشه ...

               آخه صدای زهرا ...

          دیگه بلند نمیشه ...

               اونی که صبح و شب ناله ...

           میزد از درد سینه ...

               اگه بار گران بوده ...

              دیگه رفت از مدینه ...

               علی غسلنی فی لیل ...

                  علی کفنی  فی لیل ...

               تا نامردا نبینند ...

                علی دفنی فی لیل ...

              علی قبر مرا مخفی ...

                  ز چشم دشمنان کن ...

              وداعی در دل شب ...

               با نیلوفر جوان کن ...

              عزیز مهربونم عزیز مهربونم ...

              جوون قد کمونم ...

              مگه خودت نگفتی ...

                       علی پیشت می مونم ...

              مرو ای همسر خسته ...

                   ببین قلبم شکسته ...

              کنار در رو سجاده ...

                   ببین زینب نشسته ...

              منم و یک مدینه ...

                     یه دنیا حرف تو سینه ...

              یادم نیار خدایا ...

                    پهلو و میخ و سینه ...

              بلند شو مادر زینب ...

                      حالا چه وقت خوابه ...

              کفن پوش سفید من ...

                دلم برات کبابه ...

 

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه


نظر

 

تو...  

    همسفر  باد صبا

                   در هر سحر گاهی ...

                                          دور از نظر و

                                                          خون جگر و

                                                                        چراغ هر راهی ......

 

« یا صاحب زمان مولا»